شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل
رسـید نـوبت پیـغـمـبریکه خـاتـم شدزنـور روی منـیـرش منـوّر عالم شد ستاره نیست جمالش حقیقتنوراستکه مه زطلعت رویش هلالی وخم شد
ستارهگان زقـدومش به سجده افـتادندکه فیـض کامله ازمقـدمش دمـادم شد بگو به حـافـظ شـیـراز ماه مجـلـستانغـلام حـلـقهبگـوش رسـول اکـرم شد میان شمس وقمر یک حقیقت نوراستکه آن حـقیقـت نـورازنـبیاعـظم شد به پیش مکتب و خط نگار من تا حشرنشسته هرکه دراین بزمعشق آدم شد ملاک مکـتب اوبین رنگها تقواستزیک نگـاه بـلالش جـهـان منـظم شد ز بعد اینکه مسلـمان حُسن خُـلقت شدبه یک اشارۀ سلمان کـویرزمـزم شد تمامجلـوۀ احـمدهمه صفاتخـداستتجـلیـش همه در مـرتـضی دمـادم شد